۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

گلپر نامه



اکثر کسانی که در 2-3 سال اخیر به پناهگاه اومدن با گلپر آشنا هستند، یک سگ شین لو، که جاش همیشه روی بالکن بود و دست چپش از کتف قطع شده بود ، در تمام این مدت هیچوقت یادم نمیاد که کسی بی توجه از کنارش گذشته باشه به چشماش که نگاه میکردی انگار باهات حرف میزد وحرفاتو می فهمید خیلی مغروربود و همیشه اگر چه با زحمت ولی هر طور بود با سه دست وپادر حالیکه سرشو بالا میگرفت وراه میرفت توله هایی که گاه در این قسمت نگهداری می شدند همیشه میدونستند که نباید برای بازی سراغ گلپر برن بدون اینکه باهاشون دعواکنه طوری رفتار می کرد که جرات نمی کردند که حتی سر ظرف غذاش برن برای خودش شخصیتی بود و همه دوستش داشتیم .

گلپر چطور به پناهگاه اومد ؟

حدود سه سال پیش در شرایطی به پناهگاه اومد که توی جاده زیر یک ماشین که سرعت زیادی داشته له شده و به گوشه ای پرتاب شده بود ویکی ازدوستان که شاهد این تصادف بوده اونو با زحمت زیاد برداشته و به پناهگاه آورده بود وقتی من دیدمش روی یک پتو توی اتاق معاینه گذاشته شده بود در حالی که تمام بدنش زخم بود وبی حرکت و فقط چشماش حرکت می کردند رفتم از جلو معاینه اش کردم هیچ رفلکسی نداشت و فقط نگاهم کرد نگاهی عمیق که فریاد میزد من زنده ام ولی قادر نبود بدنشو حرکت بده زخماشو شستم و پانسمان کردم سعی کردم بهش غذا بدم اما نمی تونست بخوره واز کنار دهانش خارج می شد پتوی زیرشو با یک پتوی تمیز عوض کردم و یک ظرف آب و یک غذای نرم کنارش گذاشتم شاید بتونه بخوره که البته روز بعد دیدم که دست نخورده مونده بود یک لونه کوچک چوبی داشتیم که فقط دیوار بود وکف نداشت گذاشتیم روی بالکن و گلپررو گذاشتیم توی این لونه اون موقع من و شراره نوبتی یک روز در میون به پناهگاه می رفتیم و هرروز این لونه رو برمیداشتیم وزخماشو تمیز میکردیم بهش غذامیدادیم ویک پتوی تمیز زیرش میذاشتیم و برای جلوگیری از زخم بستر ،هرروز به یک طرف می خوابوندیمش . این وضعیت حدود دوماه ادامه داشت کم کم در غذا خوردن خودش کمک میکرد و گاه خودشو روی زمین میکشید اما یکروز که من پناهگاه بودم گلپر از جاش بلند شد وروی چهار دست و پاش ایستاد باور نکردنی نبود از خوشحالی گریه ام گرفته بود به شراره وبعد به همه کسانی که میشناختنش تلفن کردم هیچکس باور نمی کرد .گلپر خانم از اون به بعد شروع کرد به راه رفتن اما همیشه با دست چپش مشکل داشت و خیلی زود متوجه شدیم که این دست در اثر تصادفی که داشته به شدت آسیب دیده وبه سرعت شروع کرد به ورم کردن و سیاه ومتعفن شدن ، بعد از آزمایش و رادیولوژی مشخص شد که کارایی نداره واگه قطع نشه باعث انتشار عفونت به بالا تر میشه اینه که دست چپ از کتف قطع شد و بعد ازمدتی گلپریاد گرفت که با سه دست و پا راه بره وقتی که هنوز به این وضعیت عادت نکرده بود یادمه اون وقتا کاک محمود نگهبان پناهگاه بود که همیشه نماز می خوند و روزه میگرفت ولی روزی چند بار گلپرو بغل میکرد واز پله ها میبرد پایین برای پی پی کردن . وقتی حالش کاملا خوب شد عقیم شد و همونجا روی بالکن موند یکبار که برای چند روز بردیمش توی لونه خیلی بهش برخورد چند روز غذا نخورد و خیلی غمگین شده بود وما رو مجبور کرد دوباره برش گردونیم روی بالکن .همه سگا میدونستند که نباید سربسرش بذارن ماهم همگی خیلی دوستش داشتیم همیشه هم هرکی اونجا عکس میگرفت حتما گلپر نقش اصلی رو توی این عکسا داشت تا اینکه اونا توی سایت هایی که به ما مربوط می شد گذاشته شد و یک روز یک خانم خیلی مهربون از اون سر دنیا (آمریکا)با من تماس گرفت و ازم خواست که گلپرو براش بفرستم ،این خانم از تعداد زیادی سگ و گربه معلول نگهداری میکنه و در واقع زندگیشو وقف اونا کرده و به من قول داد که از دخترم گلپر به خوبی نگهداری میکنه اگر چه هیچکدوم مادلمون نمی خواست از گلپر جدا بشیم ولی اون نیاز به یک خونه دایمی داشت و حالا که این شانسو پیداکرده باید میرفت تمام کاراشو به کمک دکتر عابدی انجام دادیم و روز چهارم فوریه 2010 به همراه یک مسافر به آمریکا پرواز کرد و فرداش خبر رسیدنش به ما رسید .اون الان به خونه جدیدش عادت کرده و خیلی هم راضیه واینو از عکساش میشه فهمید ولی هنوز اون یک دندگیاشو داره و اونجا هم هرکار دلش می خواد میکنه ولی صاحب (مامان)جدیدش خیلی دوستش داره و به همدیگه عادت کردن. شنیدم خیلی بازیگوش شده وتوی باغی که زندگی میکنه با دوست جدیدش داریا آتیش میسوزونند بطوری که باغبونو کلافه کردند و گلپر خانم فقط از باغبون حساب می بره و تا میاد فرار میکنه و میره تو ساختمون آخه مثل اینکه خیلی گل وگیاه خراب کردند، این همون گلپر آروم وساکت پناهگاه وفاست.

میشه یک روزی همه حیوونا بتونن خوب ودر آرامش زندگی کنند؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دنبال کننده ها