شوکو وقتی به پناهگاه اومد یک توله خیلی کوچک و مامانی بود و بعد هم تبدیل به یک سگ بزر گ و خیلی زیبا شد دختر نازی که خیلی مهربون بود و هیچوقت با سگای دیگه سرشاخ نمی شد بدلیل رنگ شیری شکلاتی که داشت اسمشو شوکو (شکلات )گذاشتیم از اون سگا بود که به دلیل شخصیت ملایمی که داشت هیچوقت به عنوان یک سگ نگهبان پر سروصدا مورد توجه قرار نمی گرفت و از اونجایی که اینجا سگ بزرگ رو فقط برای ترسوندن دیگران نگهداری میکنند همیشه فکر میکردم این دختر رو دستم میمونه و آخرش میترشه چون خواستگار نداره ولی از اونجا که بخت و بالین مختص انسانها نیست و شامل حیوونا هم میشه وقتی عکسای سگهای وفا پخش شد اونور دنیای بزرگ ،در آمریکا دختر ناز من بهترین خواستگارو پیداکرد ووقتی خانم فرانک روانبخش به من گفت که اونو توی 400 سگ شناسایی کنم باورم نمیشد که سیندرلای خوشگل من داره میره خونه بخت .
کارای اولیه اش با کمک بچه ها خیلی سریع انجام شد و شوکو خانم دوهفته قبل از پرواز از پناهگاه به خونه من منتقل شد اونقدر پشمالو بود که حمام کردنش یک ساعت و نیم طول کشید ولی از اون حمومای کیسه کشی جانانه بود و شوکوخانم توی حموم پر کف بازیش گرفته بود و نمیدونست چه پدری از من پاشکسته درمیاره بعد از حموم هم مثل خانوما گذاشت حسابی خشکش کردم و اومد تواتاق وپیش خودم موند و جالب اینکه سگی که تا به حال تو پناهگاه هرجا دلش خواسته کاراشو کرده وقتی می خواست بره دستشویی حتی نصف شب از خودش صداهای خفیفی در می آورد و منو بیدار میکرد تا ببرمش تو حیاط ، خیلی راحت قلاده رو پذیرفت و یاد گرفت بالیش راه بره ، با سگ من جودی اصلا رابطه خوبی نداشت و جودی بیچاره برای بیرون رفتن باید ازروی مبل میپرید .توی این دو هفته زندگی توخونه رو خیلی خوب یاد گرفت و بالاخره چهارشنبه شب 24 مارس 2010 بردیمش فرودگاه و با فرانک روانبخش عزیز راهی خونه بخت شد و رفت آمریکا پیش یک خانم خیلی مهربون و دوست داشتنی بنام کتایون زند وکیل ،فرشته ای که زندگی شوکورو زیرورو کرد واونجا مثل شاهزاده خانوما زندگی میکنه .
سگاهم بخت وبالین دارن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر